طوطی و قوطی
یک قوطی بود . توی آن یک طوطی بود .
طوطی، مشغول خیاطی بود. کارهاش قاطی پاتی بود.
توی قوطی ،پر از آدمک های آب نباتی بود.
دره قوطی را بسته بودند. آدمک ها خسته بودند . دلشان میخواست بروند سفر . بگردند آن دور و بر.
هگی پریدند بالا. باز کردند دره قوطی را.
از توی قوطی سرک کشیدند . بیرون پریدند.
طوطی داد زد : کجا میروید ؟ دور نروید ! جاهای ناجور نروید ! بیاید به من کمک کنید .
آدمک ها گفتند : ما میخواهیم برویم گشت و گذار . چه کار داریم به این همه کار ؟! خداحافظ .
آدمک های آب نباتی رفتند تاتی تاتی.
طوطی ماند و قوطی ، با یه عالمه کاره خیاطی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی